جدول جو
جدول جو

معنی ده هفت - جستجوی لغت در جدول جو

ده هفت
مسکوکی که در قدیم رواج داشته و هفت دهم آن زر یا سیم خالص بوده
تصویری از ده هفت
تصویر ده هفت
فرهنگ فارسی عمید
ده هفت
(دَهْ هََ)
پول مسکوکی که در قدیم رایج بوده. (ازبرهان) (ناظم الاطباء). زری ناسره بود که ده مثقال آن سه مثقال غل و غش داشته. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ده هفت
سکه ای در قدیم که عیار آن 10، 7 (زر یا سیم) بوده
تصویری از ده هفت
تصویر ده هفت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرهفت
تصویر هرهفت
لوازم آرایش زنان که در قدیم عبارت از هفت چیز، یعنی سرخاب، سفیداب، حنا، وسمه، سرمه، زرک و غالیه بوده، هفت درهفت، در علم نجوم هفت سیاره، برای مثال هر هفت به هفت حال زارند / صحت ز در تو چشم دارند (خاقانی۱ - ۱۶۱)
هرهفت کردن: هفت قلم آرایش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَهْ یَ)
دایرۀخرد که در قدیم در قرآنها به هر ده آیت نشانه ای از طلا و غیره می کردند و حالا بر هر آیت می سازند. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از غیاث). عشر:
مهر او تا زیم ز مصحف دل
چون ده آیت نیفکنم به کنار.
خاقانی.
نه صحیفه که به یک بنده ده آیت بستند
نامه بس دیر چو سی پاره مجزا شنوند.
خاقانی.
، کنایه است از ستارگان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان خان میرزا بخش لردگان شهرستان شهر کرد. واقع در 38هزارگزی خاورلردگان. دارای 151 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ هَُ)
دهی است از دهستان گوده بخش بستک شهرستان لار. واقع در 36هزارگزی شمال خاوری بستک با 489 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هََ هََ)
به معنی آرایش باشد. (برهان). کنایت از زیب و زینت بود و آن را هرهفت وند نیز گویند. (انجمن آرا).
رجوع به هرهفت کردن و هرهفت کرده شود.
، مطلقاً آرایش زنان را نیز گویند که آن حنا و وسمه و سرخی و سفیدآب و سرمه و زرک باشد که زرورق است و بعضی هفتم را غالیه گفته اند که خوشبویی باشد و بعضی خال عارضی را گفته اند که از سرمه به کنج لب یا جاهای دیگر از رخساره گذارند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
ده چمراسه نشانه ای چون پرهونچه (دائره خرد) زرین که بر هر ده چمراس قرآن نهند در قدیم در قرآنها بهر ده آیه نشانی بصورت دایره ای از طلا میساختند و آنرا عشر زرین میگفتند و رسم قاریان این بود که شاگردان را هر روز ده آیت سبق میدادند، ستارگان
فرهنگ لغت هوشیار
مجموعه موادی هفتگانه که زنان بدان خودرا آرایش کنندوآنهاعبارتنداز: حناوسمه سرخی سفیدآب سرمه زرک (زرورق) یاخال عارضی (که بوسیله سرمه بکنج لب یاجای دیگراز رخساره گذارند)، هفت قلم: (شش بانوی پیرکرده هرهفت عالم زتودیده هفت درهفت) (تحفه العراقین)، هفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرهفت
تصویر هرهفت
((هَ هَ))
نام لوازم آرایش زنان در قدیم که عبارت بود از، سرخاب، سفیدآب، حنا، وسمه، سرمه، زرک، غالیه
فرهنگ فارسی معین
دسته بافته
فرهنگ گویش مازندرانی
گشاد، اصطلاحی در پارچه بافی سنتی، گرسنگی، راه میان بر
فرهنگ گویش مازندرانی
خسیس، فرومایه
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی